جدول جو
جدول جو

معنی امامی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

امامی کردن
(مُ حاکْ کَ)
امامت. پیشوایی کردن. امامت کردن. پیشنمازی کردن. رجوع به امامت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماری کردن
تصویر ماری کردن
هلاک کردن، کشتن، برای مثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرامی کردن
تصویر گرامی کردن
عزیز کردن، ارجمند کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَ دَ)
تنقیه کردن. شستشوی روده ها. رجوع به اماله شود
لغت نامه دهخدا
(غُ کَ دَ)
پاک کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). شستن. تطهیر کردن. آب کشیدن. پاکیزه کردن. غسل دادن:
تا بر کف پای تو تواند مالید
دل را همه شب دیده نمازی می کرد.
عسجدی.
و اگر این مقیم را دسترس آن باشد که وی را جامۀ نو سازد تقصیر نکند و اگر نباشد تکلیف نکند همان خرقۀ وی را نمازی کند تا چون از گرمابه برآید درپوشد. (کشف المحجوب).
گوزنی که با شیر بازی کند
زمین جای قربان نمازی کند.
نظامی.
و جامه پاره های کهنه برچیدندی و نمازی کردندی واز آن ستر عورت ساختندی. (تذکرهالاولیاء ج 2 ص 294).
هرچ آن شود پلید نمازی کنند از آب
آب ار شود پلید نمازیش چون کنند.
امیرخسرو (از آنندراج).
من اینجا جامه ها کردم نمازی
خجندی گر ز رومی شست دفتر.
نظام قاری.
دلا به خون دگر دامنی نمازی کن
در آب دیدۀ من خیز و آب بازی کن.
علی قلی بیگ (از آنندراج).
، صاف نمودن. (غیاث اللغات) (آنندراج). از آلایش پاک داشتن. سره کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
نمازت را نمازی کن به هفت آب نیاز ار نه
نمازی کاین چنین نبود جنب خوانند اخوانش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 214)
لغت نامه دهخدا
(رُسْ نُ / نِ / نَ دَ)
احترام نمودن. تعظیم کردن. عزیز داشتن. (ناظم الاطباء) : اکرام، کرامی کردن. مکرم، کرامی کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ دَ)
سعایت. (ترجمان علامۀ جرجانی). سخن چینی کردن. غمز. امغال. (منتهی الارب). رجوع به غمز و غمّاز شود:
حدیث عشق تو پیدا نکردمی بر خلق
گر آب دیده نکردی به گریه غمازی.
سعدی (بدایع).
میسرت نشود عاشقی و مستوری
که عاقبت بکند رنگ روی غمازی.
سعدی (خواتیم)
لغت نامه دهخدا
(پَ نِ / نَ دَ)
ازدواج کردن. زن گرفتن و جشن کردن. کدخدائی کردن: مخاتنه، دامادی کردن با کسی. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(بُ کَ دَ)
بحالت خماری خود را درآوردن.
- امثال:
بی می خماری کردن، شراب ناخورده مستی کردن
لغت نامه دهخدا
(مُ ضَ)
امارت. فرمانروایی. رجوع به امیر و امیری شود
لغت نامه دهخدا
(زَ لَ دَ)
بزرگ داشتن. سرفراز کردن. اکرام:
که این نامه را نغز و نامی کند
گرامی کنش را گرامی کند.
نظامی.
خدایا در آفاق نامی کنش
بتوفیق طاعت گرامی کنش.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَمَ)
پیشوایی کردن.
لغت نامه دهخدا
پاک کردن (جامه و غیره) تطهیر: دانشمند گفت: جامه ها نمازی کنیم و کفنها که باب بر آورده ایم در گردنهااندازیم، از آلایش پاک داشتن سره کردن: نمازت را نمازی کن بهفت آب نیاز ارنه نمازی کاین چنین نبود جنب خوانند اخوانش. (خاقانی)، نماز گزاردن: خدای تو جهانی پر فرشته همه از فیض روحانی سرشته فرستاد اینت لطف کارسازی که تا کردند برخاکم نمازی. (اسرارنامه عطار) مقابل نا نمازی
فرهنگ لغت هوشیار
عزیز داشتن محترم داشتن: بخدایی که مرا بتو گرامی کرد و تو را بمن گرامی کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمازی کردن
تصویر غمازی کردن
سخن چینی کردن سعایت غمز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقامت کردن
تصویر اقامت کردن
ماندن ماندگار شدن درنگ کردن متوقف شدن آرام گرفتن بجای ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخاذی کردن
تصویر اخاذی کردن
اخاذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامت کردن
تصویر امامت کردن
پیشوایی کردن، پیشنمازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
به پایان بردن، مردن
فرهنگ لغت هوشیار
کشتن هلاک کردن: اگر ماری و کژ دمی بود طبعش بصحراش چو ن مار کردندماری. (عسجدی. لفا اق. 526)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسمی کردن
تصویر مسمی کردن
((~. کَ دَ))
معین کردن، گماشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتمام کردن
تصویر اتمام کردن
سپریدن، انجام رسانیدن، سپری کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر بیند امامی می کرد، ولیکن نشسته بود، دلیل که بیمار شود. اگر بر پهلو نشسته بود و در نماز چیزی خواند، دلیل که زود بمیرد و آن قوم بر وی نماز کنند. اگر امامی را به خواب بیند، دلیل که شرف و منزلت یابد بر قدر و شرف امام. اگر بیند امام ولایتی همی داد یا با امام در خانه رفت یا امام او را چیزی بخشید یا با امام طعام خورد، دلیل که بر قدر آن غم و اندوه بدو رسد. محمد بن سیرین
: امامی کردن در خواب بر شش وجه است. اول: فرمانروایی، دوم: پادشاهی به عدل و انصاف، سوم: علم، چهارم: قصد نمودن به کار خیر، پنجم: منفعت، ششم: ایمنی از دشمن. اگر بیند امامی زنان نمود، دلیل که بر گروه ضعیفان والی شود. اگر بیند امامی از آسمان فرود آمد و بر قومی امامت کرد، دلیل رحمت است بر اهل آن زمین. اگر بیند بر مرده نماز کرد از پادشاهی فرمانروایی یابد.
اگر بیند با امام در جهاد بود. دلیل که با دولت و ولایت با وی شریک بود یا در مسجد یا در دهی یا در شهری.
هر چیز که در امام در زیادت بیند در ولایت و بزرگی او زیاده شود و هر چه در او نقصان بیند درمال و نعمت او نقصان شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
Finish, Terminate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حمام کردن
تصویر حمام کردن
Bath
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
закончить , завершить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حمام کردن
تصویر حمام کردن
принимать ванну
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
beenden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حمام کردن
تصویر حمام کردن
baden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
закінчити , завершити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حمام کردن
تصویر حمام کردن
купатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
skończyć, zakończyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حمام کردن
تصویر حمام کردن
kąpać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
完成 , 结束
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حمام کردن
تصویر حمام کردن
洗澡
دیکشنری فارسی به چینی